شمارهٔ ۷۶ - در وصف بهار و مدح میرکامگار
اندر آمد نوبهاری چون مهی
چون بهشت عدن شد هر مهمهی
بر سر هر نرگسی ماهی تمام
شش ستاره بر کنار هر مهی
یا چو سیم اندوده شش ماه بدیع
حلقه حلقه گرد زر ده دهی
بامدادان بر هوا قوس قزح
بر مثال دامن شاهنشهی
پنج دیبای ملون بر تنش
باز جسته دامن هر دیبهی
هر کجا پویی ز مینا خرمنیست
هر کجا جویی ز دیبا خرگهی
نرگس تازه میان مرغزار
همچو در سیمین زنخ زرین چهی
سرو بالا دار هم پهلوی مورد
چون درازی در کنار کوتهی
بوستانافروز پیش ضیمران
چون نزاری پیش روی فربهی
بر سر هر شاخساری مرغکی
بر زبان هر یکی بسماللهی
بوستان مانندهٔ معشوق میر
با دگرگونه لباسی هر گهی
میر نیکوکار و میر حقشناس
مهربانتر میر و فرختر مهی
آفتاب روش اندر پیش او
چون به پیش آفتاب اندر، سهی
از زمین بر پشت پروین افکند
گر به نوک نیزه بردارد کهی
روز هیجاها بود کشور گشای
روز مجلسها بود کشور دهی
عقد جود او همه پنجه بود
خود به دست چپ بود هر پنجهی
از فراز همت او نیست جای
«نیست آنسوتر ز عبادان دهی»
آفرین بر مرکب میمون میر
رفته در یک خطوه یکماهه رهی
مرکبی، طیارهای، کهپارهای
شخ نوردی که کنی، وادی جهی
تیزگوشی، پهن پشتی، ابلقی
گردسمی، خرد مویی، فربهی