غزل شمارهٔ ۱۳۲۱
سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست
شمع را در بزم دلسوزی به از پروانه نیست
حسن ذاتی فارغ است از صنعت مشاطگان
زلف جوهر دست فرسود نسیم و شانه نیست
مرغ روح اهل مشرب را نمی آرد به دام
نقل آن مجلس که خبث سبحه صد دانه نیست
عشق پنهانم ز مستی کرد گل در انجمن
دشمنی راز نهان را چون لب پیمانه نیست
سرکشی بگذار از سر، با دل صائب بساز
شمع ایمن را گزیر از صحبت پروانه نیست