غزل شمارهٔ ۱۲۸
آئینهٔ ذات عین ذات است
ذات است که مجمع صفات است
بی جود وجود حضرت او
عالم به تمام فانیات است
می نوش مدام دُردی درد
کاین دُردی درد دل دوات است
میخانهٔ ما است در خرابات
و این خانه ورای شش جهات است
سیراب شدند خلق عالم
آری همه چیز ذوحیات است
گر کشته شوی به تیغ عشقش
آن حی قدیم خونبهات است
سید به حضور نعمتالله
دایم به وضو و در صلات است