شمارهٔ ۳۸

عطار / مختارنامه / باب یازدهم: در آنکه سرّ غیب و روح نه توان گفت و نه توان

پای از تو فرو شد به گِلم میدانی
دود از تو برآمد ز دلم میدانی
چون سختتر است هر زمان مشکل من
حل نتوان کرد مشکلم میدانی