شمارهٔ ۳۷ - پروانه
آن شمع دلافروز من از خانهٔ من رفت
                        پروای گلم نیست که پروانهٔ من رفت
                        دارم صدفآسا کف خالی و لب خشک
                        تا ازکفم آن گوهر یکدانهٔ من رفت
                        چون باغ خزان دیده ز پیرایه فتادم
                        زبن شاخه پرگل که زگلخانهٔ من رفت