غزل شمارهٔ ۴۳۰

رفتیم و با غمت دل پر خون گذاشتیم
جان را به صیدگاه تو در خون گذاشتیم
رفتیم و دل رمیده و شبدیز غیر را
با شوق بی عنانی گلگون گذاشتیم
رفتیم و توبه کرده ز میخانهٔ مراد
میل قدح به آن لب میگون گذاشتیم
رفتیم و در زمانه ز غمنامه های تو
نشنودهٔ غم تو به مجنون گذاشتیم
رفتیم و انتقام ستم های غیر را
با عادت طبیعت گردون گذاشتیم
رفتیم عرفی از چمن وصل ناامید
در دل هوای آن قد موزون گذاشتیم