غزل شمارهٔ ۴۴۱۱
از دست رود خامه چو نام تو نویسند
پرواز کند دل چو پیام تو نویسند
حرزی که بردزنگ ز آیینه دلها
از روی خط غالیه فام تو نویسند
در حوصله دفتر افلاک نگنجد
گرشمه ای از ماه تمام تو نویسند
چون شهپر جبریل برافلاک کند سیر
برصفحه هر دل که کلام تو نویسند
نه ماه فلک سیرم ونه مهر جهانتاب
تا بوسه من برلب بام تو نویسند
چون سبزه تو سنگ ز تمکین تو مانند
گر حشر شهیدان بخ خرام تو نویسند
شرط است که از هر دوجهان دست بشوید
سیرابی هرکس که به جام تو نویسند
عشاق به امید نگاه غلط انداز
در نامه اغیار سلام تو نویسند
در بیضه ز بال وپرخودنغمه سرایان
صدنامه سربسته به دام تو نویسند
صائب به شکر ریزی تسلیم شکر کن
از قسمت اگر زهربه جام تو نویسند