شمارهٔ ۵۲۱
فرهادم و ثبات قدم هست پیشه ام
ناخن دوانده در جگر سنگ تیشه ام
از بخت شور در نمک آبم چو مغز تلخ
می روترش کند چو درآید به شیشه ام
از ناخن آب دشنه الماس برده ام
فرهاد را به کوه جهانده است تیشه ام