بخش ۷۴ - فضیلت حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت
آن یکی میرفت در مسجد درون
                        مردم از مسجد همیآمد برون
                        گشت پرسان که جماعت را چه بود
                        که ز مسجد می برون آیند زود
                        آن یکی گفتش که پیغامبر نماز
                        با جماعت کرد و فارغ شد ز راز
                        تو کجا در میروی ای مرد خام
                        چونک پیغامبر بدادست السلام
                        گفت آه و دود از آن اه شد برون
                        آه او میداد از دل بوی خون
                        آن یکی گفتا بده آن آه را
                        وین نماز من ترا بادا عطا
                        گفت دادم آه و پذرفتم نماز
                        او ستد آن آه را با صد نیاز
                        شب بخواب اندر بگفتش هاتفی
                        که خریدی آب حیوان و شفا
                        حرمت این اختیار و این دخول
                        شد نماز جملهٔ خلقان قبول