غزل شمارهٔ ۵۰۵۵
گردون که زهر می چکد از روی شکرش
خون نقابدار بود شیر مادرش
هر ساده دل که شهد تمنا کند ازو
گردد زنیش، خانه زنبور پیکرش
بحر محیط اگر چه ز بزمش پیاله ای است
شبنم گداست دیده خورشید انورش
این تیغ آبدار که چرخ است نام او
از پیچ و تاب خسته دلان ایت جوهرش
صائب اگر چه با تو دم از دوستی زند
زهر نفاق می چکد از چشم اخترش