غزل شمارهٔ ۸۱۳
خبری ای صبا ز یار بگو
سخنی چند از آن دیار بگو
از کسی گو قرار برد از دل
بر بیصبر و بیقرار بگو
یا ز من سوی او ببر خبری
حال این خستهٔ نزار بگو
خبر دیگران چه او پرسد
حرف من نیز زینهار بگو
ور ز من پرسد او و از غم من
حال زار دل فکار بگو
ور به بینی که گوش میدارد
از غم هجر بیشمار بگو
ور به بینی به تنگ میآید
کم کن از روی اختصار بگو
باز از هرچه بگذرد آنجا
خبری سوی فیض آر بگو