شمارهٔ ۱۶۹ - فتنه‌های آشکار

فتنه‌ها آشکار می‌بینم
دست‌ها توی کار می‌بینم
حقه‌بازان و ماجراجویان
بر خر خود سوار می‌بینم
بهر تسخیر خشک مغزی چند
نطق‌ها آبدار می‌بینم
جای احرار در تک زندان
یا به بالای دار می‌بینم
ز انتخابات سوء‌، مجلس را
پر ز عیب و عوار می‌بینم
وکلا را به مثل دور ششم
گیج و بی‌اختیار می‌بینم
آلت دست ارتجاع و فاشیست
جملگی را قطار می‌بینم
بعد تصویب اعتبار رنود
کار بی‌اعتبار می‌بینم
چند لوطی زکهنه جاسوسان
روز و شب گرم کار می‌بینم
پیش‌بینی که عاقلان کردند
بعد ازین آشکار می‌بینم
سفها را به کارهای بزرگ
داخل و برقرار می‌بینم
در گلستان به جای کبک و تذور
قنفذ و سوسمار می‌بینم
آن که را داده جان به راه وطن
بی‌سرانجام و خوار می‌بینم
وانکه را برد و خورد و خوش خوابید
شاد و ایران مدار می‌بینم
ملتی را که شد فرامشکار
عاقبت اشکبار می‌بینم
ز انتخاباتشان مسلم گشت
آنچه این جان نثار می‌بینم
چاپلوسان و چاکران قدیم
روی مجلس هوار می‌بینم
خیل بی‌عرضگان جاهل را
داخل کار و بار می‌بینم
ظاهرا شه‌پرست و در باطن
با عدو دستیار می‌بینم
لیک روز بلیه و سختی
همه را در فرار می‌بینم
امتحان را دوبار خوردن زهر
جرم بی‌اغتفار می‌بینم
و آدمی را که ترک تجربه کرد
بی‌تعارف حمار می‌بینم
وانکه ننهاد فرق دشمن و دوست
چاره‌اش انتحار می‌بینم