غزل ۲۴۲
سرو بلند بین که چه رفتار میکند
وان ماه محتشم که چه گفتار میکند
آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری
قصد هلاک مردم هشیار میکند
دیوانه میکند دل صاحب تمیز را
هر گه که التفات پری وار میکند
ما روی کرده از همه عالم به روی او
وان سست عهد روی به دیوار میکند
عاقل خبر ندارد از اندوه عاشقان
خفتست او عیب مردم بیدار میکند
من طاقت شکیب ندارم ز روی خوب
صوفی به عجز خویشتن اقرار میکند
بیچاره از مطالعه روی نیکوان
صد بار توبه کرد و دگربار میکند
سعدی نگفتمت که خم زلف شاهدان
دربند او مشو که گرفتار میکند