شمارهٔ ۴۸ - خانهٔ آهن
یکی پادشا خانهزآهن بساخت
                        شبی آتش افتاد و آهن گداخت
                        پژوهش گرفتندکآن از چه بود
                        شراری چنین بیامان از چه بود
                        پس از جهد بسیار بردند راه
                        به دود دل عاجزی بی گناه