غزل شمارهٔ ۱۲۴
این شیشهٔ ما پر از گلاب است
گفتیم گلاب و در کل آب است
آب است و حباب این می و جام
آبش می و جام ما حباب است
نقشی که خیال غیر بندد
آن نقش خیال عین خواب است
چشمی که ندید نور رویش
بینا نبُود که در حجاب است
هر ماه که رو به تو نماید
نیکو بنگر که آفتاب است
ساقی قدحی به عاشقان ده
این خیر که می کنی ثواب است
سید مست است در خرابات
او از چه غم ار جهان خراب است