غزل شمارهٔ ۶۶۷۹
زیر پای چرخ کجرفتار چون خوابد کسی؟
در ره این سیل بی زنهار چون خوابد کسی؟
خواب مستی از در و دیوار می جوشد چو می
در خرابات جهان هشیار چون خوابد کسی؟
در سرایی کز در و دیوار سیل آید برون
بی خبر چون صورت دیوار چون خوابد کسی؟
نوک خاری از گلستان جهان بیکار نیست
در چنین هنگامه ای بیکار چون خوابد کسی؟
تشنه خون است تیغ آبدار کهکشان
زیر این شمشیر بی زنهار چون خوابد کسی؟
شور بلبل سبزه خوابیده در گلشن نهشت
در چنین فصلی درین گلزار چون خوابد کسی؟
چشم بیداری است هر کوکب درین وحشت سرا
در میان اینقدر بیدار چون خوابد کسی؟
آسمان چون خانه زنبور آتش دیده است
در ته این سقف آتشبار چون خوابد کسی؟
تنگنای چرخ صائب نیست مأوای حضور
در دهان شیر و کام مار چون خوابد کسی؟