غزل شمارهٔ ۱۰۳

غمگساری در لباس دشمنی محبوبی است
خشم و ناز آرایش بیرون و بزم خوبی است
گر به سختی درد من ظاهر شود کاین اضطراب
هم ترازوی متاع طاقت ایوبی است
از هوس آزادم اما آن چه دل را می گزد
اشتیاق یوسفی و گریه ی یعقوبی است
سدره ی آب و گلم پژمرده می گردد، ولی
در نهادم شعله را نشو نمای طوبی است
شرح درد ما نباشد گفتن، ای عرفی خموش
زحمت قاصد مده کاین داستان مکتوبی است