شمارهٔ ۱۵۳ - در مفارقت دوستی
به خدایی که از شب تیره
روز روشن همی پدید آرد
بیقلم بر بساط آینه فام
صورت آفتاب بنگارد
کز غمت انوری ز آتش دل
آب حسرت ز دیده میبارد