غزل شمارهٔ ۶۸۳
دردا که درین راه بسی رنج کشیدیم
بس راه بریدیم و بمنزل نرسیدیم
قومی که ره راست گزیدند و رسیدند
ما در غم تحصیل ره راست خمیدیم
آنقوم گر آرام گذشتند گذشتند
ما در پی آرام همه عمر طپیدیم
گفتند که این راه بمقصد دو سه گامست
طی شد همهٔ عمر بمقصد نرسیدیم
گفتند ز خود تازهی ره نشود طی
جان رفت برون از تن و از خود برمیدیم
بشکافت غبار از سر خار ره و بنمود
بودیم خود آن خار که در پای خلیدیم
هر تخم که در مزرعه عمر فشاندیم
حیرت درویدیم و بحسرت نگریدیم
زابر کرمش فیض مگر رحمتی آید
تا پاک شویم از دنس خود که پلیدیم