غزل شمارهٔ ۲۳۵۸
خانه بر دوشی که سیر کوچه زنجیر کرد
کی به زنجیرش توان پا بسته تعمیر کرد؟
نشأه می مرگ آب زندگانی دیده است
دختر رزچون خضر صد نوجوان را پیر کرد
شعله گستاخ طرف دامن قاتل مباد!
خون گرم ما که آتشکاری شمشیر کرد
پیش ازین از تنگ صنعت عشق فارغبال بود
کوهکن در عاشقی این آب را در شیر کرد!
شکر لله صائب از فیض محبت عاقبت
آه ما را عشق شمع خلوت تأثیر کرد