غزل شمارهٔ ۴۰
آب خضر و می شبانه یکی است
مستی و عمر جاودانه یکی است
بر دل ماست چشم، خوبان را
صد کماندار را نشانه یکی است
پیش آن چشمهای خواب آلود
نالهٔ عاشق و فسانه یکی است
پلهٔ دین و کفر چون میزان
دو نماید، ولی زبانه یکی است
گر هزارست بلبل این باغ
همه را نغمه و ترانه یکی است
خنده در چشم آب گرداند
ماتم و سور این زمانه یکی است
پیش مرغ شکستهپر صائب
قفس و باغ و آشیانه یکی است