شمارهٔ ۹۶

سنایی / دیوان اشعار / قصاید و قطعات

ای دریغا که روز برنایی
عهد بشکست و جاودانه نماند
از زمانه غرض جوانی بود
لیک از گردش زمانه نماند
آب معشوق را زمانه بریخت
و آتش عشق را زبانه نماند
ای سنایی دل از جهان برکن
بر کس این دور جاودانه نماند