غزل شمارهٔ ۴۳۰۹
هر کس سخن به دشمن انصاف می دهد
در دست زنگی آینه صاف می دهد
همت نه بی دریغ زر وسیم دادن است
اهل کرم کسی است که انصاف می دهد
چون مور در خرابه دنیا چه سر کنم
جایم چو نقطه بر سر خود قاف می دهد
صائب چه بی دریغ ز کلکت سخن چکد
آب حیات را چه به اسراف می دهد