الحکایة و التمثیل

عطار / مصیبت نامه / بخش چهلم

کاملی گفتست میباید بسی
علم و حکمت تا شود گویا کسی
لیک باید عقل بی حد و قیاس
تا شود خاموش یک حکمت شناس
دم مزن چون کن مکن مینشنوند
با که گوئی چون سخن مینشنوند
ور کسی میبشنود اسرار تو
مینشیند از حسد در کار تو
کوه با آن جمله سختی و وقار
هرچه گوئی باز گوید آشکار
روی در دیوار کن وانگه خموش
زانکه آن دیوار دارد نیز گوش
ور تودر دیوار خواهی گفت راز
هست دیوار لحد با آن بساز