غزل شمارهٔ ۳۱۲۵
اثر آه و فغان را در دل خرم نمی باشد
نپیچد ناله در هر دل که کوه غم نمی باشد
فریب عشرت دنیا مخور کز بهر جمعیت
کمند وحدتی چون حلقه ماتم نمی باشد
به کوه بیستون درد چون فرهاد تن درده
که در میزان عدل عشق سنگ کم نمی باشد
مکن مرهم به زخم سینه صد چاک من ضایع
که چون چاک قفس زخم مرا مرهم نمی باشد
منم گر بیوفا، پس نیست در عالم وفاداری
تویی گرآشنا، بیگانه در عالم نمی باشد
مخور چون صبح کوته بین فریب عشرت دنیا
که عمر خنده شادی بجز یک دم نمی باشد
قدم بیرون منه از حلقه صاحبدلان صائب
سلیمان را حصاری بهتر از خاتم نمی باشد