شمارهٔ ۶۰

عطار / مختارنامه / باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع

شمع آمد و گفت: اگر تنم غم کش خاست
آتش در من گرم رود دل خوش خاست
گرداب بلا بر سر من میگردد
گرداب که دیده است که از آتش خاست