شمارهٔ ۳۸۷
دم گر چه پیش آینه عالم نمی زند
آیینه پیش عارض او دم نمی زند
از پنبه داغ ما نرود زنده در کفن
از بخیه زخم ما مژه بر هم نمی زند
از ششدر جهات، مرا نقش کم رهاند
گیرد اگر کسی کم خود، کم نمی زند