شمارهٔ ۲۶۱
خیال زلف او در دیده خونبار می زیبد
خرام موج در دامان دریا بار می زیبد
ز پیش چشم دل بردن، به زیر چشم دل دادن
به خال گوشه چشم تو ای پرکار می زیبد
به کار گل نبندد اهل دل را هیچ کس زاهد
ترا تسبیح بر گردن، مرا زنار می زیبد