غزل شمارهٔ ۷۶۹
چشمم نورت در این و آن دید
روشن چشمی که آن چنان دید
غیری نگذاشت غیرت تو
غیر تو چو نیست چون توان دید
جام است و شراب هر دو با ما
این دیدهٔ ما همین همان دید
گوئی که چگونه دید چشمت
بگذر ز نشان که بی نشان دید
دریای محیط دیدهٔ ما
در جام جهان نما روان دید
دیده نظری ز نور او یافت
آن نور لطیف او به آن دید
در دیدهٔ مست نعمت الله
نوریست که چشم ما عیان دید