شمارهٔ ۱۶ - فتنه بیدار شد
یارم از خوابگاه من برخاست
                        فتنه بیدار شد که زن برخاست
                        بت من سر ز خوابگه برکرد
                        وز چمن شاخ یاسمن برخاست
                        پیش زلف سیاهش آهوی چین
                        از سر نافهٔ ختن برخاست
                        وان که بسپرد دل بدان سر زلف
                        از سر جان بستن برخاست