غزل شمارهٔ ۲۳۳۸
بر جهان هر کس که از روی تأمل بگذرد
از بساط خار با دامان پر گل بگذرد
جنگ دارد با توکل، بر توکل اعتماد
آن توکل دارد اینجا کز توکل بگذرد
رنگ و بو روشن ضمیران را نگردد سنگ راه
چون شود خورشید طالع شبنم از گل بگذرد
می شود باد خزان شیرازه جمعیتش
عمر هر کس در پریشانی چون سنبل بگذرد
نکته ها درج است در هر صفحه رخسار گل
چون بر این مجموعه در یک هفته بلبل بگذرد؟
در بهار از باده گلگون گذشتن مشکل است
واعظ از ما بگذران تا موسم گل بگذرد
از تواضع می توان مغلوب کردن خصم را
می شود باریک چون سیلاب از پل بگذرد
نغمه سنجانی که صائب از مقامات آگهند
گوش می گیرند هر جا حرف بلبل بگذرد