غزل شمارهٔ ۷۶
روی ننمود یار چتوان کرد؟
چیست تدبیر کار چتوان کرد؟
در دو چشم پر آب نقش نگار
چون نگیرد قرار چتوان کرد؟
در هر آیینهای نمیگنجد
عکس روی نگار چتوان کرد؟
هر سراسیمهای نمییابد
بر در وصل بار چتوان کرد؟
رفت عمرو نرفت در همه عمر
دست در زلف یار چتوان کرد؟
کشت ما را به دوستی، چه کنیم
با چنان دوستدار چتوان کرد؟
کشتهٔ عشق اوست بر در او
چون عراقی هزار، چتوان کرد؟