غزل شمارهٔ ۷۲
نخواهم من طریق و راه طامات
مرا می باید و مسکن خرابات
گهی با می گسارم انده خویش
گهی با جام باشم در مناجات
گهی شطرنج بازم با حریفان
گهی راوی شوم با شعر و ابیات
گهی شه رخ شوم با عیش و راحت
گهی از رنج گردم باز شهمات
نخواهم جز می و میخانه و جام
نه محنت باشد آنجا و نه آفات
همیشه تا بوم در خمر و در قمر
بیابم راحتی اندر مقامات
چو طالب باشم اندر راه معشوق
طلب کردن بود راه عبادات
طریق عشق آن باشد که هرگز
نیابد عاشق از معشوق حاجات
چنین دانم طریق عاشقی را
که نپذیرد به راه عشق طامات
ز چیزی چون توان دادن نشانی
که پیدا نیست اندر وی اشارات